گروه های آموزشی
علوم شناختی - روان شناسی شناختی |
علوم شناختی - شناخت اجتماعی |
علوم شناختی – توانبخشی |
علوم شناختی – ذهن، مغز و تربیت |
علوم شناختی – زبان شناسی |
علوم شناختی – مدلسازی شناختی |
علوم اعصاب شناختی – رایانش و هوش مصنوعی |
علوم اعصاب شناختی – مغز و شناخت |
علوم شناختی – فلسفه ذهن |
- گروه علوم شناختی - روان شناسی شناختی
روان شناسی شناختی به عنوان یکی از حوزه های اصلی علوم شناختی حاصل نهضتی است که در دهه های 50 و 60 و به دنبال پیشرفت های علومی مانند عصب شناسی، زبان شناسی، علم رایانه، هوش مصنوعی شکل گرفت. موضوع اصلی روان شناسی شناختی مطالعه ذهن و فرایندهای شناختی با استفاده از روشهای علمی رایج در حوزه علوم و فناوری های شناختی است. روش های آزمایشگاهی مورد استفاده روان شناسان شناختی بسیار گسترده است و شامل روشها و تکنیک های علوم اعصاب و تصویربرداری کارکردی، روشهای رفتاری و سایکو فیزیک و همینطور روشهای سنجش عصب –روانشناختی می شود. روان شناسی شناختی با اتکا بر این روش ها توفیقات متعددی در حوزه های مختلفی نظیر ادراک، حافظه، یادگیری، استدلال، داوری، تصمیم گیری، تفکر، هوش و زبان به دست آورده است. افزون بر این موارد با جهت گیری های جدیدی که در سالهای اخیر در این حوزه شکل گرفته است روان شناسی شناختی با حفظ هویت بین رشته ای خود، قدم به قلمروهای جدیدی گذاشته است و خدمات ارزشمندی در حوزه هایی نظیر درمان و تشخیص اختلالات روان شناختی، آموزش و پرورش، مسائل اجتماعی و فرهنگی، مدیریت، سیاست، رسانه و ... ارائه کرده است. در حال حاضر رشته روان شناسی در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری ارائه می شود.
- گروه علوم شناختی - شناخت اجتماعی
رشته شناخت اجتماعی به این موضوع می پردازد که ذهن یا مغز چگونه دنیای اجتماعی را بازنمایی و پردازش می کند و نحوه بازنمایی و پردازش دنیای اجتماعی چگونه بر رفتارهای فردی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد. ریشه بسیاری از مباحث و تکنیک های مطرح در شناخت اجتماعی را می توان در حوزه هایی مانند روان شناسی شناختی ، روان شناسی اجتماعی و نیز علوم اعصاب شناختی جستجو کرد. دوره آموزشی شناخت اجتماعی در مقطع دکتری ارائه می شود و بخشی از مواد آموزشی آن بویژه دروس مربوط به روش شناسی با دانشجویان دوره دکتری روان شناسی شناختی یکسان است. برخی از مباحث اختصاصی این دوره آموزشی عبارتند از ادراک اجتماعی، تصمیم گیری و قضاوت اجتماعی، خود و هویت اجتماعی
- گروه علوم شناختی – توانبخشی
توانبخشی شناختی، به مجموعه اقداماتی اطلاق می شود که هدف آنها ارتقائ کیفیت زندگی از طریق حفظ، ترمیم یا تقویت کارکردهای عالی شناختی نظیر حافظه، توجه ، تصمیم گیری و.. است. مخاطب این نوع مداخلات شناختی افراد بهنجار و همینطور افراد دارای نیازهای ویژه هستند که به دلایل مختلف دچار نارسایی های شناختی شده اند. با توجه به افزایش نیاز به این نوع مداخلات در جامعه، رشته توانبخشی شناختی برای آموزش دانشجویان علاقه مند به فعالیت حرفه ای در این حوزه طراحی شد. دوره آموزشی توانبخشی شناختی در مقطع کارشناسی ارشد ارائه می شود و با تکیه بر یافته های موجود در حوزه علوم و فناوری های شناختی دانشجویان را با شیوه های مختلف توابخشی و توانمند سازی شناختی آشنا می سازد.
- گروه علوم شناختی - علوم شناختی - ذهن، مغز و تربیت
در حوزه آموزش و پرورش شناختی و پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش با عنوان «ذهن، مغز و تربیت" شکل گرفته است. اولین هدف ظهور علم ذهن، مغز، تربیت ایجاد ارتباط بین علوم شناختی و علوم تربیتی است تا بتوان زمینه ژرف تربیتی در پژوهش خلق کرد. این قلمرو بین رشتهای بر آن است تا با آگاهی از ذهن و مغز، بهسازی امر تربیت را تعقیب نماید. در دو دهه اخیر در محافل تربیتی و دانشگاهی جهان، این امر مورد تأکید قرار گرفته است که «فهم» مغز میتواند مسیرهای جدیدی را برای بهسازی پژوهش، سیاست و عمل تربیتی فراهم سازد. دوره ذهن، مغز و تربیت در مقطع کارشناسی ارشد ارائه می شود.
- گروه علوم شناختی – زبان شناسی
زبانشناسی شناختی یکی از مهمترین حوزههای علوم شناختی نسل دوم است که به ماهیت زبان و ذهن و ارتباط آنها با تجربیات بدنمند میپردازد. این رشته از دهۀ 1970 با تلاش چندتن از محققان از جمله جورج لیکاف، رونالد لانگاکر و لئونارد تالمی و در پی نارضایتی از رویکردهای صوری و بی توجهی به معنا در بررسیهای علمی زبانشناسی، رونق گرفت. زبانشناسی شناختی زبان، دستگاههای مفهومی، شناخت و ساخت معنا را بررسی میکند. این رشته یکی از حوزههای علوم شناختی است که به تبیین ساختارهای مفهومی و فرایندهای ذهنی مرتبط با دانش زبانی می پردازد. زبانشناسی شناختی به بررسی ساختاربندیها و طبقهبندیهای مفهومی، از جمله زمان و مکان، صحنهها، رویدادها، حرکات و موقعیتها میپردازد. ساختارهای مفهومی از طریق تجربههای حسی-حرکتی و در قالب ساختارهای عصبی پدید میآید. دستور زبان نیز نهایتاً یک دستگاه مفهومی عصبی است. زبان در زبانشناسی شناختی به مثابه ابزاری برای سازماندهی، پردازش و انتقال اطلاعات به شمار میآید. در زبانشناسی شناختی زبان برونداد مشخصههای کلی شناخت است و بازنمایی مفهومی برونداد ماهیت بدن انسان و چگونگی تعامل آن با جهان اجتماعی-فیزیکی است (نظریۀ شناخت بدنمند)؛ ماهیت دستور، مفهومی است و معنا برآیند فعالسازی ساختار دانش مفهومی است و تحت سیطرۀ بافت قرار دارد.
زبانشناسی شناختی حوزهای میانرشتهای است که ارتباطات بین ساختارهای مفهومی و بازنماییهای ذهنی، فرایند آنها و زیربنای عصبی یادگیریهای زبانی را بررسی میکند.
- گروه علوم شناختی – مدلسازی شناختی
مدلسازی شناختی، یکی از رشتههای مجموعه علوم شناختی و به صورت میان رشتهای است. در حال حاضر در اين رشته در سطح دکترا دانشجو پذيرفته ميشود و هدف آن تربيت دانشآموختگاني با دانش کافي و تواناییهای لازم در رشتههای علوم اعصاب شناختي، روانشناسی شناختي و مهندسی است.
این دوره برای مدلسازی کارکردهای شناختی انسان، به عنوان موجودي هوشمند، طراحی شده است و به شناسایی مولفههای شناختی و نحوهي تعامل آنها در سازماندهی کنشهای عالیتر ذهنی/مغزی میپردازد. این رشته نه تنها به توسعه دانش ما از فرایندهای پیچیده شناختی کمک میکند، بلکه در قالب ایجاد سیستمهای مصنوعی هوشمند کاربرد فناورانه دارد.
همان طور که از عنوان اين رشته بر ميآيد، مدلها، که به زبان ریاضی بيان ميشوند و برای توصيف کارکرد سیستمها و پيشبيني رفتار آنها به کار ميروند، در اين رشته مورد توجه ويژه هستند. هدف اين رشته، پرورش پژوهشگران و متخصصاني در زمینه علوم شناختی با توان پژوهش و طراحی مدلهای عددی و تحلیلی در زمينه کارکردهاي شناختي انسان است. بنابراين لازمه ورود به اين دوره، داشتن دانش و تجربه کافي در زمينه رياضيات ومدلسازي عددي و تحليلي است.
- گروه علوم اعصاب شناختی – رایانش و هوش مصنوعی
بسياري از تواناييها و قابليتهاي انسان، برآمده از مغز انسان است. توسعه فناوريهاي ثبت سيگنال و تصويربرداري در سالهاي اخير، اين فرصت را در اختيار بشر قرار داده است که درک بهتر و عميقتري از ساختار و عملکرد مغز داشته باشد، و منجر به رشد سريع علوم اعصاب شناختي شده است. به عنوان مثال، اين شناخت به درک بيماريهاي مهم مغز، همچون آلزایمر، پارکينسون و اوتيسم منجر خواهد شد. به عبارت ديگر اين درک و شناخت در حوزههاي مهمي همچون پزشکي، آموزش و پرورش، روانشناسي، جامعهشناسي، انسان شناسي، مديريت و هوش مصنوعي تاثير دارد،
رشته علوم اعصاب شناختي- رايانش و هوش مصنوعی در پي آن است که شناخت انسان از مغز و ذهن و کارکردهاي آنها را مدلسازي (عصبي و رايانشي) کند و از اين مدل در تفسير و تحليل فرايندهاي مغزي، و پيشبيني و کنترل بيماريها و ناهنجاريهاي مغزي و ذهني استفاده کند. از طرفي اين دانستهها و مدلها کمک خواهند کرد که رفتار و کارکرد هوشمندانه انسان را به طور مصنوعي بازسازي کرد و الکوريتمهاي هوش مصنوعي را توسعه داد و به هدف غايي در هوش مصنوعي که ساخت موجود هوشمند است، نزديک شد.
- گروه علوم شناختی - علوم اعصاب شناختی – مغز و شناخت
مدت زمان طولاني است که آناتومي و فيزيولوژي مغز مطالعه ميشود، ليکن در دوران اخير، پيشرفتهاي شگرفي در فهم ما از مغز، بهخصوص در مقولهي چگونگي پردازشها و فرايندهاي عصبي به دست آمده است که البته براي پديدههاي شناختي ميتواند اهميت داشته باشد. مطالعهي عمومي مغز و سامانهی هورموني درونريز، علوم اعصاب (علم عصبپايه) ناميده ميشود. تلاش براي توضيح فرايندهاي شناختي با استفاده از مفاهيم به كار گرفته شده در سازوکارهاي مغزي را علوم اعصاب يا علم عصبپايه مينامند.
علوم اعصاب در ابتدا و قبل از هر چيزي، توصيفي در مورد فعاليتهاي مغزي در سطح اجرايي ارايه ميدهد. سعي و تلاش اين رشته بر آن است تا "سختافزار" زيستشناختي را که "نرمافزار" ذهني فرض شده بر آن سوار شده است را توضيح دهد.
دليل بسياري از پيشرفتهاي اخير در عصبشناسي، باز هم بسط و توسعهي فناوريهاي جديد است. عصبشناسها ماشينهاي بسيار متنوع و گوناگوني را براي اندازهگيري کارآمدي مغز هنگام فعاليت به خدمت ميگيرند. اين ابزارها و ماشينها شامل اسکنرهاي توموگرافي انتشار پوزيترون، اسکنرهاي توموگرافي محوري رايانهاي و تصويرگر رزونانس مغناطيسي است. در مطالعاتي که اين وسايل را به كار ميگيرند، آزمودنيهايي هستند که يک تکليف شناختي را اجرا ميکنند؛ فعاليت مغزي همزمان با اجراي اين تکليف ثبت ميشود. براي مثال، از آزمودني خواسته ميشود که از واژهاي که روي صفحهي رايانه ظاهر ميشود، يک تصوير ذهني را تصور کند، در پي آن، پژوهشگرها ميتوانند تعيين کنند که کدام قسمتهاي مغز طي اين تصوير و به چه اندازهاي فعال ميشوند. عصبشناسها از روشهاي ديگر نيز بهخوبي استفاده ميکنند. آنها بيماران صدمهي مغزي را مطالعه ميکنند و آثار آسيبها را در حيوانات آزمايشگاهي مطالعه ميکنند و از روشهاي ضبط و ثبت سلول منفرد و چندسلولي نيز استفاده ميکنند.
مؤسسه آموزش عالی علوم شناختی با ابزارهای کاملی که در حیطه انسانی و حیوانی دارد در هر دوی این زمینه ها بطور فعال مشغول به کار است. بطوریکه نه فقط به دانشجویان مؤسسه آموزش عالی بلکه به دیگر دانشجویان نیز خدمات را ارائه می کند.
- گروه علوم شناختی – فلسفه ذهن
یکی از موضوعاتی که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته، ماهیت ذهن است. در این زمینه معمولا سه سوال زیر از جمله سوالاتی است که پاسخ به آنها میتواند فهم دیگری از ماهیت انسان و البته سلامت او در اختیار ما بگذارد. این سوالات عبارتنداز:
- ذهن چیست؟
- چگونه ذهن با بدن ارتباط پیدا میکند؟
- چگونه ما میتوانیم بدانیم که افراد دیگر واجد ذهن هستند؟
البته اینها تنها سوالاتی نیستند که درباره ماهیت ذهن و چگونگی کارکرد آن مطرح هستند. اما این سه سوال شمایی کلی از ماهیت ذهن برای ما ایجاد میکند. یکی از مهمترین پاسخهایی که به سوال اول داده شده است، این است: ذهن چیزی است که میاندیشد.
برای اینکه این تعریف ماهیت ذهن را مشخص سازد باید نکات دیگری را نیز در نظر گرفت. اندیشیدن و تفکر صرفا یک حالت منفرد و تنها نیست، بلکه مستلزم چیزهای دیگری نیز هست. در واقع تفکر کردن مستلزم ادراک کردن، باور داشتن، داشتن احساسات، استدلال کردن و آگاه بودن است. هر یک از این رویدادها یا حالتها را حالت ذهنی یا رویداد ذهنی میگویند. حال سوال این است چه ارتباطی بین این حالات و حالات بدنی وجود دارد؟ آشکار است که بین آنچه ما حالات ذهنی مینامیم و حالات بدنی رابطهای وجود دارد. اگر شخصی مواد مخدر مانند حشیش مصرف کند ( یک حالت بدنی) دچار حالت سرخوشی (حالت ذهنی) میشود. یا اگر کسی به سرش ضربهای بخورد و سرش آسیب ببیند(حالتی بدنی)، ممکن است خاطرات زندگیاش (حالتی ذهنی) از یادش برود. حال باید این رابطه دو سویه را تبیین کرد. فیلسوفان در صدد هستند چگونگی رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی را توضیح دهند.
اما چرا باید رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی را تبیین کرد؟ چرا ما فکر میکنیم رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی نیاز به تبیین دارد؟ مهمترین دلیل برای تبیین این رابطه ماهیت این حالات است. شهوداً به نظر میرسد اندیشیدن حالتی است که نمیتوان آن را دید یا لمس کرد. ادراک کردن حالتی است که ما نمیتوانیم آن را لمس کنیم، ببینیم و نظایر آن. هم چنین به نظر میرسد اندیشیدن، ادراک کردن، اگاه بودن و نظایر آن خصوصیات مادی ندارند یعنی جرم ندارند، وزن ندارند، بوی خاصی ندارند، صدای خاصی ندارند و در محل مشخصی قرار ندارند. به نظر میرسد حالاتی که ما آنها را حالات ذهنی مینامیم، خصوصیات حالات مادی و فیزیکی را ندارند. اما حالات بدنی خصوصیات فیزیکی و مادی دارند؛ یعنی قابل مشاهده هستند و ما میتوانیم آنها را ببینیم. ضربه به سر (یک حالت بدنی) قابل مشاهده است، محل آن را میتوان مشخص کرد؛ در محل ضربه به سر کبودی ایجاد میشود. اما این خصوصیات برای خاطره ها وجود ندارد. خاطره ها را نمیتوان مشاهده کرد. رنگ خاصی ندارند. نمیتوان محل آنها را دقیقا مشخص کرد.
این تفاوت میان حالات ذهنی و بدنی باعث شده است که فیلسوفان در صدد تبیین رابطه میان آنها باشند. آنها میخواهند بدانند چگونه دو پدیده یا دو رویداد که به نظر میرسد ماهیت متفاوتی دارند بر یکدیگر تاثیر دارند. این مسئله باعث شده است که فیلسوفان ذهن نظریه های متفاوتی درباره رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی ارائه دهند. در ادامه به این مسئله میپردازیم.
2) دوالیسم و فیزیکالیسم
پاسخهای ارائه شده برای رابطه میان حالات ذهنی و حالات بدنی در دو مقوله کلی جای دارند. این دو مقوله کلی عبارتنداز:
- دوآلیسم
- آموزه های فیزیکالیستی
یکی از مهمترین فیلسوفانی که نظریه دوگانهانگاری یا دوآلیسم را بسط و گسترش داده است، رنه دکارت () است. دکارت را بنیانگذار فلسفه ذهن جدید میدانند. او معتقد بود ذهن و بدن دو چیز کاملا متفاوت هستند. این دو چیز کاملا متفاوت را میتوان مانند اعداد و سنگها در نظر گرفت. کاملا آشکار است که عدد با سنگ دو چیز کاملا متفاوت هستند. آیا ما میتوانیم یک عدد را به سمت یک پنجره پرتاب کنیم؟ به نظر شما ممکن است جذر یک سنگ را گرفت، یا سنگی را به توان 2 رساند؟ از نظر دکارت ذهن و بدن هم دو نوع چیز کاملا متفاوت هستند، ماهیت آنها با یکدیگر فرق دارد. ذهن هر چه باشد در مکان خاصی قرار ندارد، بعد و امتداد ندارد؛ اما بدن در مکان قرار دارد، بعد و امتداد دارد و نظایر آن. به عبارت سادهتر بدن از جنس ماده است اما ذهن از جنس ماده نیست، غیر مادی است. مشکل اصلی دوالیسم این است که توضیح دهد چگونه این روح غیر مادی با بدن مادی تعامل دارد.
برخی دیگر از فیلسوفان معتقدند که ذهن و بدن از یک جنس هستند، آنها دو چیز کاملا متفاوت نیستند؛ بلکه ماهیت آنها یک چیز است. این فیلسوفان ذهن و بدن را از جنس ماده میدانند. توماس هابز از جمله این فیلسوفان است. هابز یک مادیگرا بود که معتقد بود هر چه واقعا وجود دارد از جنس ماده است. بنابراین ذهن هم اگر واقعا وجود دارد، یک امر مادی است. ماده آنچیزی است که بعد و امتداد دارد و در مکان قرار میگیرد. نمونه تیپیک اشیای مادی، درختان و گیاهان، سنگها و جمادات، بدن انسان و حیوانات هستند. البته امروزه فیلسوفان یگانهانگار از آموزه فیزیکالیسم به جای مادیگرایی دفاع میکنند. فیزیکالیسم و مادیگرایی در اساس بنیان مشترکی دارند اما تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. مادیگرایان معتقدند که همه چیز از جنس ماده است، اما فیزیکالیستها معتقدند همه چیز با علوم رایج (مانند فیزیک، شیمی، زیستشناسی و نظایر آن) قابل تبیین است. مثلا انرژی از جنس ماده نیست اما با علوم رایج یعنی با فیزیک قابل توضیح است. همچنین میدان مغناطیسی یک پدیده مادی نیست اما با علم فیزیک قابل تبیین است. بنابراین درباره ماهیت ذهن فیلسوفان یا فیزیکالیست هستند یا دوآلیسم.
فیزیکالیسم در ابتداییترین تلقی بدین معنا است که همه چیز در عالمی که در آن به سر میبریم، فیزیکی است. به عبارت دیگر هر چیزی در جهان فیزیکی است. منظور از همه چیز یعنی تمام اشیا، ویژگیها و رویدادها در جهان. فیلسوفان در پاسخ به سوال دوم معتقدند ارتباط محکمی میان علوم فیزیکی و امور فیزیکی وجود دارد. آنها معتقدند منظور از فیزیکی بودن، یعنی هر چیزی در جهان (اشیا، ویژگیها و رویدادها) از طریق علوم طبیعی قابل توضیح هستند.
فیزیکالیستها با این شهود قوی روبرو هستند که ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند. یک فیزیکالیست باید توضیح دهد چرا ما این شهود را دارا هستیم. در واقع ما احساس درد میکنیم، میخوابیم، گاهی گیج هستیم و حواسمان پرت است، اما گیاهان و جمادات چنین خصوصیاتی ندارند. ما فکر میکنیم، اما فکر ما وزنی ندارد، جرم ندارد، اصلا معلوم نیست محل فکر ما کجا است. به نظر میرسد همانگونه که پیش از این بیان شد، ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند. بدین ترتیب یک فیلسوف فیزیکالیست باید توضیح دهد چرا به نظر میرسد ذهن و بدن ماهیت متفاوتی دارند، چرا ذهن از جنس بدن است در حالیکه ما شهود دیگری داریم؟
بنابراین هم دیدگاه های فیزیکالیستی با چالشی جدی مواجه هستند هم دیدگاه های دوالیستی. دوالیستها باید توضیح دهند چگونه ذهن با بدن تعامل دارد و فیزیکالیستها باید پاسخ دهند چدا ما این شهود را داریم که ذهن از جنس بدن نیست. همچنین فیزیکالیستها باید مسئله آگاهی را نیز تبیین کنند.